به گزارش تریبون مستضعفین، یکی از کارمندان شورایعالی امنیت ملی، چند خاطره از سلوک و رفتار دکتر جلیلی برای ما نقل کردهاند که حاوی شیوه مدیریتی و منش اخلاقی ایشان است.
1) در جلسه ای اظهارات وزیر دفاع آمریکا را خواند و گفت فلانی تو با نظامی ها صحبت کن تا پاسخ این اقدامات به طور قاطع داده شود. روز بعد موضوع را پیگیر شد، وقتی شنید که هنوز در حال بررسی هستند گفت، همین تعلل ها باعث شده تا روی آنها زیاد شود.
2) جسارت و سرعت در تصمیم: خبر دستگیری عبدالمالک ریگی تروریست مشهور وابسته به سیا که منتشر شد موجی از شادی میان مردم شکل گرفت و همه از اقدام وزارت اطلاعات تشکر کردند. اما بعدها مصلحی در همایش هادیان سیاسی نیروهای مسلح گفت متاسفانه تنها به موضوع دستگیر ریگی پرداخته شده و کمتر به موفقیت بزرگ نظامی این عملیات توجه شده است. مصلحی بخشی از این عملیات رو توضیح داد: از آنجایی که ما برای هماهنگیهای این عملیات نمیتوانستیم از تلفن استفاده کنیم مجبور شدیم تا از طریق پیغام رسانه با سرلشکر فیروز آبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و آقای جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی ارتباط برقرار کنیم که این امر نیم ساعت به طول انجامید. مصلحی گفت: در این نیم ساعت خلبانان شجاع نیروی هوایی به پرواز درآمدند و نشاندن هواپیما حامل ریگی توسط آنها دارای یک پیغام بزرگ برای دشمن بود که هر چند ما کمتر در داخل به این موضوع پرداختیم اما آنها مقالههای فراوانی در این باره نوشتند. جلیلی با مسئولیت خود تصمیم گرفت جنگنده ها به هر قیمتی شده هواپیمای ریگی را فرود بیاورند. سرلشکر فیروز آبادی تصمیم جلیلی را به نیروی هوایی ابلاغ کرد.
3) روز اول کاری در دبیرخانه موقع نماز جماعت دکتر آمد و نشست، متوجه شد که تازه واردم، گفت انتظاری که از شما هست این است که اینجا مراقب باشید دچار روزمرگی نشوید. هر روز با ابتکار و خلاقیت باید برنامه ها را پیش ببرید.
4) در صف ناهار ایستاده بودم، دکتر رسید و پشت سرم ایستاد. تعارف کردم که آقای دکتر شما بفرمائید جلو، گفت بدعت ایجاد نکن، هر کس سر جای خودش.
5) یکی از مقامات بلندپایه عراق برای ملاقات آمده بودند. بعد از بحث ها و مذاکره گفتند، یکی از دغدغه های من ایرانی هایی هستند که در عراق [بدون پاسپورت یا ویزا رفته اند و] بازداشت شده اند، شنیده ام یکی از آن ها خانمی است که در زندان وضع حمل کرده، نگران وضعیت او هستیم، هر طور شده زودتر پیگیری کنید تا آزاد شوند.
هفته بعد از سفارت پیغام فرستادند که ایشان و همراهانشان آزاد شدند.
6) همراه با آقای دکتر جلیلی سوار ماشین پرایدشان شدیم و رفتیم تالار وزارت کشور، قرار بود در جمع حدود دو هزار نفری بسیج اساتید سخنرانی کنند. مراسم خیلی طولانی شده بود و جمعیت حسابی خسته بود، قبل از اینکه مجری از آقای جلیلی دعوت کنند، گفتند که نیازی به سخنرانی نیست، من سخنرانی نمی کنم، بی احترامی است به این اساتید اگر با این وضع مجبور باشند به حرفهای یک نفر دیگر هم گوش کنند.
7) چای یا قهوه: در مراجعت از یکی از سفرهای کاری به خارج از کشور در قسمت عقبی هواپیما نشسته بودیم. پس از پذیرایی ناهار خانم مهمان دار با ادب و نزاکت جلو آمد و در حالی که سینی در دستش بود پرسید چای یا قهوه؟ من همین سوال را از دکتر پرسیدم گفت چای. من هم چای خواستم. مهمان دار که پاسخ خود را گرفته بود به قسمت جلوی هواپیما رفت. چند ثانیه نگذشته بود که دکتر پرسید چای و قهوه برای همه است یا ما؟ گفتم نمی دانم. گفت اگر فقط برای ما است نمی خواهیم. مثل برق گرفته ها از جای خود برخاستم و به قسمت جلو رفتم. از خانم مهمان دار پرسیدم چای یا قهوه برای همه است یا فقط برای ما؟ مهمان دار که سر دو راهی قرار گرفته بود جوابی نداد. فهمیدم خواسته است به ما لطفی کرده باشد. لذا گفتم اگر برای همه است ما چای می خواهیم. اگر نه هیچ و به سمت عقب برگشتم و ماجرا را به دکتر گفتم. دکتر در حالی که خیالش راحت شده بود در جای خود آرام گرفت. لحظه ای نگذشته بود که مهمان دار که اصل ماجرا را فهمیده بود بازگشت و گفت برای همه است و به همین خاطر مجبور شد چای و قهوه را برای همه مسافران سرو کند. که البته عمده ایشان در خواب بودند. بقیه هم که چای یا قهوه نوشیدند نمی دانستند این چای از کجا آمد.